روزها...

روزها...

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام ان شاءالله خدا بارها زیارت خانه کعبه و حضرت رسول (ص) و ائمه بقیع (ع) را قسمت همه ی ما بکند.
برای خواندان خاطرات سفر حج از مطالب قدیمی تر (پایین تر) شروع کنید.

طبقه بندی موضوعی

اقامت در مدینه

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ

اقامت در مدینه

بالاخره در شلوغی و گرمی تیرماه (سه شنبه 92/4/11) اتوبوس ما وارد شهر پیامبر (ص) شد. همه با اشتیاق از پنجره های اتوبوس بیرون را تماشا می کردیم .من نگاهم رو به بلندای ساختمانهای کوتاه بلند دوخته بودم تا شاید گلدسته ای مسجد النبی (ص) را ببینم. بالاخره پس از دقایقی انتظار از لابلای هتل های مرتفع و بلند مرتبه گاهگاهی گلدسته ای مسجد النبی (ص) دیده می شد.

اتوبوس ما پشت سر دو اتوبوس دیگه ی کاروان مقابل هتل هلااندولس (واقع در خیابان ابوذر ) ایستاد. هتل در یکی از اضلاع یه سه راهی واقع شده بود و نزدیک این سه راهی اتوبوسهایی ایستاده بودند که بعدا فهیمدم اینجا محل توقف و یا به قول عربها پارکینک نقل الجماعی (اتوبوس) است و اتوبوسها از اینجا به مقصد مکه و ریاص و دمام مسافر جابجا می کردند.

همه با سرعت و شتاب خاصی از اتوبوسها پیاده شدیم و ساک و کیف به دست وارد لابی هتل شدیم. همانطوری که قبلا توی جلسات توجیهی در اصفهان شنیده بودیم توی لابی هتل دو سری میز و پیشخوان وجود داشت یکی عوامل اجرایی ومدیریت اصلی هتل که طبق معمول مالکان عربستانی و کارکنان مهاجرین سایر کشورهای بودند و  دیگری مربوط به مدیریت ایرانی هتل بود. تعدادی از کارکنان سازمان حج ایران و تعدادی هم از سایر ادارات و مشاغل کشورمان به طور دوره ای به عربستان می آیند و در دو شهر مدینه و مکه (جمعا 50 روز) مسئولیت مدیریت و خدمات رسانی و امور فرهنگی و سایر امور زائران کشورمان رو بعهده می گیرند.

کارکنان غیر ایرانی هتل تقریبا فارسی بلند بودند و در بدو ورود سیم کارتهای کشورعربستان رو به ما پیشنهاد می کردند که تقریبا همه خانواده ها منجمله خود ما  اقدام به خرید این سیم کارت ها کردیم.

هتل ما ظاهرا هفت – هشت طبقه بود و  ما برای رفتن به اتاق هایمان که از قبل و در اصفهان برای هر یک از زائران مشخص شده بود دقایق زیادی رو معطل شدیم. در همین حین اذان ظهر هم به افق مدینه طنین انداز شد.

من مشغول کمک به یکی دو نفر از همسفرها که بدون همراه به این سفر مشرف شده بودند، شده بودم؛ برای خرید سیم کارت و فعال کردن اون و حمل و نقل وسایل شان . در همین حین با سیم کارت عربی به بابا زنگ زدم و رسیدنمان به مدینه رو اطلاع دادم.

پس از استقرار در اتاق ها و قدری استراحت و غسل زیارت و همه ی کاروان طبق قرار قبلی در لابی هتل جمع شدیم. ساعت شده بود پنج عصر (روز سه شنبه 92/4/11). استراحت و مهیا شدن همه، برای رفتن به مسجد النبی خیلی طول کشید. دلم می خواست خودم زودتر و تنهایی برم اما نشد واقعا خسته بودم.

همه کاروان و مدیر و معاون و روحانی کاروان به سمت مسجد النبی حرکت کردیم. حال عجیبی داشتم و در حالیکه حواسم به همسرم و پدرو مادرشون و خانم باباعلیان هم بود مشتاقانه به سمت مسجد النبی گام بر میداشتم. شش – هفت دقیقه بعد و پس از پیاده روی از بین هتل های زیاد  و بزرگ از درب 26 مسجد النبی (واقع در روبروی بین الحرمین) وارد مسجد النبی (ص) شدیم. پیش رویمان در سمت چپ قبرستان بقیع و در سمت راست مسجد النبی. الحمدلله رب العالمین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۱
مدیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی