روزها...

روزها...

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام ان شاءالله خدا بارها زیارت خانه کعبه و حضرت رسول (ص) و ائمه بقیع (ع) را قسمت همه ی ما بکند.
برای خواندان خاطرات سفر حج از مطالب قدیمی تر (پایین تر) شروع کنید.

طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَةَ وَخَدیجَةَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکـاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنـا وَبَیْنَکُمْفِى الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنـا فی زُمْرَتِکُمْ، وَاَوْرَدَنـا حَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَسَقـانـا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبی طـالِب، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ، اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنـا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَاَنْ یَجْمَعَنـا وَاِیّـاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، محمد (صلى الله علیه وآله)، وَاَنْ لا یَسْلُبَنـا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ بِحُبِّکُمْ، وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَى اللهِ راضِیاً بِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِر، وَعَلى یَقینِ مـا اَتى بِهِ مُحَمَّدٌ، وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یـا سَیِّدی، اَللّهـُمَّ وَرِضـاکَ وَالدّارَ الآخِرَةَ، یـا سَیِّدَتی یـا زَیْنَبُ، اِشْفَعی لی فِى الْجَنَّةِ، فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ، اَللّهـُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعـادَةِ، فَلا تَسْلُبْ مِنّی مـا اَنَا فیهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ، اَللّهـُمَّ اسْتَجِبْ لَنـا وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ، وَبِرَحْمَتِکَ وَعـافِیَتِکَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً یـا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

سلام

سوالات شرکت در مسابقه صندوق قرض الحسنه امام حسین (ع)

برای شرکت در مسابقه حداکثر تا پایان تیرماه جواب سوالات را تحویل دهید

1-      تاریخ تولد حضرت زینب (س) را بنویسید.

2-      کدام واقعه تاریخ اسلام مصادف با ولادت حضرت زینب (س) بود؟

3-      چه کسی نام زینب را برای حضرت زینب س) برگزید.

4-      شوهر زینب (دختر پیامبر) چگونه مسلمان شد؟

5-      همسر حضرت زینب (س) که بود؟

6-      مبدا تاریخ اسلام در زمان کدام خلیفه و توسط چه شخصی تعیین گردید؟

7-      در مورد قاتل عمر سه سطر توضیح دهید

8-      عمر  خلافت بعد از خود را به شورا سپرد. این اعضای این شورا را نام ببرید.

9-      دستور العملی که عمر برای شورا تعیین کرده بود چه بود؟

10-   در شورای خلافت چه اتفاقاتی افتاد و نتیجه آن چه شد؟

11-   پس از فرار قاتل عمر، عبدالله پسر عمر چه کرد؟

12-   حکم عثمان در خصوص عملکرد عبدالله بن عمر – موضوع سوال 11- چه بود؟

13-   عثمان چه عکس العملی به اعتراض عمار و ابوذر به عملکردش، چه بود؟

14-   پیامبر (ص) در مورد تنهایی ابوذر چه فرمودند؟

15-   علت شورش دوباره مصریان بر عثمان، علیرغم وساطت حضرت علی (ع) و قول عثمان چه بود.

16-   مردم در چه روزی و در چه تاریخی با حضرت (ع) بیعت کردند؟

17-   دو سطر از سخنان حضرت علی (ع) با مردم را پس از بیعت مردم با ایشان بنویسید

18-   نظر عایشه در خصوص عثمان ، قبل و بعد از مرگ وی بنوسید

19-   چه کسی و به چه وسیله ای حضرت علی (ع) را از توطئه عایشه ، طلحه و زبیر در مکه آگاه کرد

20-   علی رعم میل باطنی حضرت علی (ع) ،جنگ جمل در ذی قار چگونه شروع شد؟

21-   چرا زبیر از لشکر عایشه جدا شد؟ سرانجام او چه شد؟

22-   وقتی حضرت (ع) به سرزمین کربلا رسید چه واکنشی از خود نشان داد؟

23-   جنگ صفین چه مدت طول کشید؟

24-   گروه خوارج چگونه به وجود آمدند؟

25-   بسر بن ارطاه که بود و چه کرد؟

26-   سه سطر در خصوص عبیدالله بن عباس توضیح دهید

27-   سخنان حضرت زینب (س) در کاخ یزید را بنویسید (سه سطر)

28-   چرا حضرت زینب (س) در شام مدفون است؟

29-   تاریخ وفات حضرت زینب (س) را بنویسید.

30-   زیارت نامه حضرت زینب (س) را بخوانید.

برای دریافت فایل pdf سوالات اینجا را کلیک کنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
مدیر

بقیع یا کربلا!

وارد قبرستان بقیع که می شوی غربت حکم فرماست! یک سو قبور ائمه بقیع (ع) و یک سو قبر حضرت ام البنین  و آنسو تر قبر عبداله بن جعفر همسر حضرت زینب (س).

و قبر حضرت زهرا (س) که نمی دانم کجاست ! به سمت حرم رسول الله که می چرخی گنبد سبز نبوی به خوبی پیداست و غربتش عیان تر!

حضرت امام حسن (ع) برادر امام حسین (ع)! همو که مظلومانه به نیرنگ معاویه (پدر یزد) به شهادت رسید و جسد مطهرش تیر باران شد. حضرت ابوالفضل دست به شمشیر برد و امام حسین (ع) مانع شد.

حضرت امام سجاد (ع) فرزند امام حسین (ع)! همو که در واقعه کربلا حضور داشت و مصیبت فراوان دید و به تدبیر خداوند به عنوان بازمانده صلاله مطهر رسول الله (ص) زنده ماند!

حضرت امام محمد باقر (ع) نوه ی  امام حسین (ع)! در واقعه کربلا کودکی بیش نبود. اما بود و همه چیز را دید و شنید. اسارت کشید و نا مهربانی ها دید.  

حضرت امام صادق (ع) که جد بزرگوارشان امام حسین (ع) است! یا روایتی افتادم، که آتش درخانه آن حضرت افتاد. آسیب جدی به کسی وارد نشد اما حضرت به شدت می گریستند! علت را جویا شدند مضمون پاسخ ایشان این بود: در منزل ما آتش افتاد در حالی که من حضور داشتم و دشمن در خانه نبود! با این همه زنان و فرزندان و اهل بیتم وحشت زده و گریان از حجره ای به حجره ی دیگر می دویدند. من برای مصیبت اهل بیت جدم حسین می گریم هنگامی که خیمه هایشان به آتش کشیده شد. مردی نمانده بود که از ایشان دفاع کند و دشمن از هر سو به ایشان تعرض می کرد و ...

حضرت ام البنین (س) مادر حضرت ابوالفضل (ع)! روایت است حضرت ابوالفضل (ع) دوست دارند ایشان را عباس بن علی صدا بزنند. علمدار حسین، شیر مرد کربلا ، سپهسالار لشکر دین و سقای کودکان حسین! وقتی قافله مصیب زده اهل بیت حسین (ع) از شام به مدینه بازگشت حضرت ام البنین در حالیکه  دست کودکی در دستانش بود سراسیمه به استقبال قافله می شتافت! کودک به روایتی فرزندان عباس بن علی (ع) بوده است!  ام البنین یعنی مادر پسران! ام ابنین به قافله که رسید از پسران خود نپرسید. از عباس و جعفرو عثمان و عبداله نپرسید! پرسید: حسینم چه شد؟

عبداله بن جعفر در بین کاروان به دنبال همسر خود می گشت نه اینکه بخواهد احوال دو پسرش را بپرسد او هم می خواست بداند حسین (ع) چه شد اما از کنار حضرت زینب گذشت و او را نشناخت از شدت مصیبتی که کشیده بود.

 یا ام المصائب یا حضرت زینب کبری ! برکدام مصیب تو اشک بریزم! مصیبت جدتت یا پدرت؟ مصیبت مادرت یا برادرت مجتبی؟ و برای کدام مصیبت عاشورا  بگریم ؟ مصبت برادرانت یا فرزندانت؟  و چه می دانیم ما که تو در اسارت و دفاع از ولایت و امامت چه رنجها که نکشیدی یا زینب!

به سمت حرم حضرت رسول می چرخم و  به یاد منادی و خبر رسان قافله می افتم که گریان فریاد می زد: ای مردم مدینه دیگه مدینه نمانید! قتل الحسین عطشانا!‌ و خبر به حرم رسید!  فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَکى قَلْبُهُ الْمَهُولُ، -پس رسول خدا پریشان گردید، و قلبش مضطرب بگریست-

 و وای! چه کشید مادرت حضرت فاطمه زهرا (س)‌ در مصیبت تو حسین جان!

خدایا به مدینه آمدم یا به کربلا! اینجا بین الحرمین نبوی است یا بین الحرمین حسینی! به هر سو نگاه می کنی حسین (ع) و عاشورا آشکار است! این جا همه چیز حسینی است.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

السلام علیک یا عباس بن علی!  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۷
مدیر

بقیع سند مظلومیت تشیع 2

به فاصله نسبتا کمی  از قبور ائمه بقیع، در قطعه ی کوچکی تعدای از دختران پیامبر دفن هستند به اسامی : ام کلثوم، زینب و رقیه البه قبور خاکی و فاقد هرگونه نشانه خاصی است. از مسیر موجود و به سمت شرق که پیش برویم به قطعه دیگری میرسیم که قبور همسران پیامبر (ص) میباشد البته به جز حضرت خدیجه کبری (س) که در قبرستان ابوطالب در شهر مکه مدفون است و باز مقداری جلوتر   قبر حضرت عبدالله بن جعفر طیار پسر عموی حضرت علی (ع) شوهر حضرت زینب (س) و قبر عقیل برادر حضرت علی (ع) قرار دارد . در ادامه حرکت در پیاده روها و مسیرهای قبرستان بقیع به سمت شرق به شهدای واقعه حره رفتیم . پس از قیام امام حسین (ع) و شهادت ایشان، قیامی بر ضد یزد در مدینه اتفاق افتاد و از طرفی عبدالله زبیر هم توی مکه ادعای خلاف کرده بود، یزد لشکری را برای سرکوب مردم مدینه و مکه فرستاد و در مدینه جنایات بسیار وسیعی مرتکب شد و عده بسیاری را کشت. قسمتی از قبرستان بقیع به شهدای این واقعه اختصاص دارد، یک قبر هم هست که اهل تسنن معتقدند قبر عثمان بن عفان خلیفه سوم است و شیعه ها معتقدند قبر عثمان معظون یکی از صحابی پیامبر و پیروان و دوستان حضرت علی (ع) است. تعدادی از اهل تسنن سر این قبر توقف می کنند ولی شعیان نه.  در انتهای قبرستان سمت شمال شرقی تعدای از شهدای جنگ احد و مجروحانی که بعدا به شهادت رسیدند در دفن هستند و مقداری جلوترهم قبر حلیمه سعدیه دایه حضرت نبی اکرم (ص) میباشد امکان دسترسی به این قبو وجود ندارد چون همیشه یه مامور وهابی نشسته و خصوصا به شعیان ایراد می گیرد.

در مسیر برگشت هم قبر ابراهیم (ع) فرزند پیامبر (ص) قرار دارد و در انتهای مسیر برگشت  درست در سمت شمال غربی قبرستان و نزدیک قبور ائمه بقیع (ع) قبور سه بانوی بزرگوار قرار دارد. عاتکه و صفیه دو تا از عمه های پیامبر و قبر حضرت ام البنین همسر حضرت علی (ع) مادر حضرت عباس بن علی (ع) حضرت ابوالفصل- قرار دارد . به قبر این بانوی مکرم اصلا نمی شود نزدیک شد و مامور سعودی خیلی سختگیری می کند حتی بیشتر از مامورینی که در کنار قبور ائمه هستند!

به خاطر تاریخی و مشهور بودن قبرستان بقیع و من فکر کنم بیشتر به خاطر ازدحام شیعیان برای ورود به بقیع تعدادی از اهل تسنن هم مشتاق می شوند وارد قبرستان شوند و معمولا هیچ اطلاعی از قبور و اشخاصی که قبور شان مشخص ترا ست ندارد و وقتی ازدحام شیعیان را می بینند از مامورین وهابی میپرسند اینجا چه خبره و این ها قبور کیست؟ تعدادی از ایرانی ها هم که از وضعیت قبور مطلع نبودند و همین سوال از مامورین سعودی وهابی می پرسیدندو جواب مامورین این بود: اینها از اهالی مدینه هستند!! حتی خودم از ماموری که سر قبر حضرت ابراهیم پسر پیامبر (ص) بود پرسیدم این قبر کیست؟ به زبان فارسی روان و البته با بی میلی جواب داد: نمی دانم ... یکی از اهل مدینه!!

توی دلم گفتم آخه آدم ناحسابی این همه قبر توی این قبرستانه اگر این قبر هم مثل بقیه قبور متعلق به مردم عادی است چرا تو صندلی گذاشته ای و بالای سرش کشیک می دی که شیعیان جلوی قبر توقف نکنند! بگذریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۵
مدیر

بقیع سند زنده مظلومیت تشیع 1

12/4/92

ساعت سه بیدار شدم همسرم هم بیدار شد و  بلافاصله بعد از وضو، طبق قرار قبلی با همراه آقای پدرو مادرخانمم رفتیم به سمت مسجد النبی (و حرم نبوی). نماز صبح را به جماعت اهل تسنن خواندیم بعد از نماز رفتیم به سمت حرم نبوی (ص) . در مسیر تشرف به سمت مدفن حضرت رسول (ص) در ازدحام جمعیت آقای حدادی را گم کردم. هر بار که زیارت حضرت رسول (ص) مشرف شوی مشتاق تر از قبل می شوی ! چه سعادتی است زیارت آخرین و برترین برگزیده ی خدا.

از باب البقیع که خارج شدم هنوز تاریک بود (اما صحن مسجد النبی با نور افکن های بزرگ روشن). به سمت بقیع رفتم. به سمت بقیع که می روی در حقیقت از کوچه پس کوچه های محله بنی هاشم می گذری، گرچه امروزه هیچ خبری از کوچه ها و محله ها نبست و همه به خاطر توسعه مسجد (ار روی عمد و قصد) تخریب شده است.

مسیری که روزگاری محل عبور و مرور بنی هاشم بوده! بنی هاشم! مثلا حضرت رسول(ص)، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه! محل بازی کودکانه امام حسن و امام حسین (ع)! مسیری که حضرت سجاد (ع) طی میکرده تا به دیدار و زیارت قبور عمویش و مادر بزرگش حضرت فاطمه (س) و جده اش حضرت فاطمه بنت السد (س) برود. و همینطور دیگر امامان و ملائکه و امام عصر (عج)!

راستی چرا گفتم این مسیر ((بوده))! این مسیر هست و مطمئنا همه روزه و همیشه معصومین (ع) اولیا و صالحین و ملائکه مقرب الهی بین حرم حضرت رسول (س) و حرم ائمه بقیع در رفت و آمدند. مگر غیر از این است که : ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل لله امواتا بل احیاء عند ربهم یزرقون.

خدای مهربانم ممنونم که مرا به دیدار چهار امام معصوم میبری؛ السلام علیک یا امام حسن و یا امام حسین و یا امام سجاد و یا امام محمد باقر علیکما السلام.

وخدایا آیا به دیدار دردانه ی عالم هستی هم میروم؟ خدایا ما که نمی دانیم قبر مادرمان حضرت صدیقه کبری (س) کجاست! السلام علیک یا فاطمه یا بنت محمد (س).

از میان دست فروش های دست نشانده ی سعودی گذشتم و از پله های قبرستان بقیع بالا رفتم . دست فروش ها پشت درب های ورودی مسجد جمع می شوند و حق ورود به مسجد را ندارد  اما با اینکه بین الحرمین الان جزئی از مسجد النبی است این دست فروش ها خیلی هدف مند وارده محوطه مسجد شده اند و در ورودی بقیع دست فروشی میکنند تا حتی اگه شده یک شیعه هم کمتر به زیارت بقیع برود. سپیده طلوع کرده بود و شده بود چراغ کم سوی بقیع. به محض ورود به قبرستان و نزدیک ورودی اصلی تجمع مردم (تقریبا همگی ایرانی) و سربازان سعودی نظرم رو جلب کرد. درست حدس زده بودم؛ مزار با برکت چهار امام معصوم (ع) همین جا بود.

واقعا همه چیز ملکوتی و البته بسیار مظلومانه و ساده است! قبر فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (ع)  دورتر و به ترتیب قبر حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام علی بن الحسین (ع) و امام محمد بن علی، باقر(ع) و امام جعفر بن محمد، صادق (ع). و جلوی آنها قبر حضرت عباس (ع) عموی نبی اکرم (ص).

قبوری که در ظاهر مقداری خاک برآمده و تکه سنگی در بالا و پایین آنها ست. اما مسیر تشرف به آسمانهاست. نوری است که مطمئنا راهنمای عرشیان در ملکوت آسمانهاست.

 ما قائل به زنده بودن شهدائیم. خدای من خدای مهربانم! یعنی من به حضور چهار حجت تو و چهار امام معصوم شرفیاب شده ام . خدایا ممنونم از این همه لطف. امامان عزیز می دانم که من شایسته این حضور نبوده و نیستم اما مطمئنم که مشمول کرم و لطف بیدریغ شما شده ام که چنین سعادتی نصیبم شده است.

فرصت ایستادن و زیارت نامه خواندن نیست! ماموران سعودی و وهابیونی که به چندین زبان مسلط هستند اجازه ایستادن هم نمی دهند چه برسد به خواندن زیارت نامه. بهر حال با جابجا شدن و رفتن و برگشتن و دور از چشم ماموران زیارت نامه خواندم!

به فاصله ی حدود 15 الی 20 متری از قبور مطهر، نرده ها و مانع هایی چیده شده! پشت این مانع ها همیشه ماموران سعودی با لباس نظامی و باتوم و اسلحه و همینطور چندین وهابی که چندین زبان از جمله فارسی و هندی و انگلیسی مسلطند حضور دارند. کنار نرده ها و مانع ها پر است از زبارت نامه هایی که از زائران ایرانی گرفته اند. تابلوهای بزرگی هم نصب کرده اند و مطالب و احادیثی از حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، در مورد گورستان ها و مردگان گزینش کرده اند و به زبانهای انگلیسی و فارسی و هندو  نوشته اند. در مورد اینکه توی  قبرستان نایستید و از مرده کاری بر نمی آید و ... . اینکه این احادیث اصلا سند دارند یا نه نمی دانم اما بسیار ماهرانه گزینش شده اند. و البته همه این مطالب هم جای بحث دارد.

بعضی از ایرانی ها با وهابی بحث می کردن. بحث هایی که سودی نداشت به چند دلیل:

1-     این وهابی ها برای بحث کردن و حرف منطقی زدن اینجا ننشسته بودن بلکه اینها حقوق می گیرند تا فقط مانع زیارت ما شوند.

2-     بحث با افرادی که آموزش دیده هستند نیاز به سواد و توانایی و دانایی در علوم دینی هم شیعه و هم سنی دارد که متاسفانه بسیاری از زائرین ایرانی این خصیصه را ندارند خصوصا از مذهب تسنن چیزی زیادی نمی دانند

3-     این وهابی ها یکسری حدیث و روایت که بعضا روی اسنادش هم بحث هست، با آدرس دقیق کتب اربعه ی خودشان حفظ کرده اند و به آنها استناد می کنند اما اکثر ما ایرانی ها این تخصص را حتی در مورد احادیث خودمان هم نداریم البته طبیعیه عرض کردم این وهابی آموزش دیده اند دقیقا برای همین کار!

4-     اگه کسی هم سواد لازم را داشته باشه و این وهابی ها نتوانند جوابش را بدهند کار به حتک حرمت و فحش و باتوم می رسه و در مواردی حتی ممنوعیت زیارت برای همه ی زائرین

به همین دلایل و طبق توصیه قبلی مدیران و روحانی کاروان بهتر بود که زیاد با این عمال سعودی جرو بحث نکینم.

مامورین سعودی نمی گذاشتند تعداد زائرین که در کنار قبور مطهر ائمه ایستاده بودند از 20-30 نفر بیشتر بشه و مدام بین مردم حرکت می کردن و آنها را متفرق می کردند. مدام می گفتن کتاب ممنوع، عکس ممنوع، حرکت کن ، برو و الفاظ زشت مثل گمشو و ... به همین دلیل برای خواندن یک زیارت نامه و قدری درد دل با ائمه (ع) مدام باید جابجا می شدم . قربونشون برم شیعیان آل علی (ع) را. هر چقدر این وهابی ها بددهنی و بدرفتاری می کردن باز هم مردم جلوی این قبور مطهر جمع می شدند.

توی همین رفت وآمدها آقای حدادی را پیدا کردم. و با هم به زیارت سایر قبور قبرستان بقیع رفتیم. هر قدمی که بر می داشتم با خودم می گفتم خدایا ممکنه قبر حضرت فاطمه زهرا (س) همین نزدیکی ها باشد! به مسجد النبی و حرم پیامبر  چرخیدم و برای لحظاتی از قبرستان بقیع به گنبد سبز نبوی خیره شدم و در حالی که قبور ائمه بقیع و جمعیتی که مقابل آن در جوش و خروش بود را در نظر داشتم.

یا رسول الله (ص) ! واقعا مانده ام که شما را مظلوم بدانم یا ائمه بقیع را! یا رسول الله، قبور مطهر فرزندان تو در نزدیکی تو خاکی و حتی بدون یک سابه بان ساده است. یا رسول الله اینجا بدرفتاری و بددهنی عمال سعود را فقط شیعیان به جان می خرند و به زیارت فرزندان تو می آیند و از آن جمعیت انبوه مسجد خبری نیست.

اما با هر سختی و مشقتی هم که هست اینجا شیعیان جمع می شوند، اشک می ریزند و در مقابل این وهابی ها صورت در هم می کشند و گره در ابرو می اندازند که آری این ماییم شیعیان علی بن ابیطالب! این ماییم پیروان حیدر، شیفتگان حسن، عاشقان حسین و همدردان با فاطمه ی زهرا! این ماییم دوستان فرزندان پیامبر و دشمن دشمنان فرزندان پیامبر! این ماییم منتظران آخرین حجت خدا برروی زمین! این ماییم مشتاقان زیارت روی حضرت ولی عصر (عج)،  به قبور با صفا و خاکی ائمه خود می نازیم و زیر لب زمزمه می کنیم که

آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه           حرم برای تو شهِ کرم میسازه

آخر برات یه گنبد طلا میسازیم                      شبیه گنبد امام رضا میسازیم

اما یا رسول الله کنار قبر تو نمی شود ایستاد  کنار قبر تو نمی شود زیارت نامه خواند و  نمی شود با غیض و بغض و دندانها را بهم فشرد و ظالمین به تو و اهل بیت تو را لعنت کرد. یا رسول الله! حریم حرم تو پر است از حضور و رفت و آمد بی ادبانه عمال سعودی گرچه اینجا و در حریم فرزندانت وضع به مراتب بدتر است. یا رسول الله آنجا و در کنار حرم تو جمعیت زیاد است اما گویا کسی نیست ولی اینجا همین تعداد کمی که هستند، هستند!

یا رسول الله ! بوی مظلومیت و غربت حرم تو تا بقیع می آید...

ادامه دارد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۴
مدیر

اولین نماز جماعت با اهل تسنن

پس از زیارت قبر رسول اکرم (ص) باز هم به قسمت مسقف مسجد برگشتم و جای همه ی شما خالی مشغول عبادت و ذکر و نماز و .... حالا با دقت بیشتری به اطراف نگاه می کردم بین قسمت مسقف مسجد و نزدیک محدوده مسجد النبی در زمان پیامبر، یک قسمت هست که فاقد سقف است و بوسیله چترهای بزرگ پارچه ای که روی ستونهای بزرگی قرار گرفته اند پوشیده شده . دور تا دور این قسمت در نوار بالایی دیوار ها، نزدیک بام در قابهای دایره ای شکل طراحی شده روی دیوار کلمه الله نام پیامبر (ص) و اسامی برخی اصحاب و یاران پیامبر و بزرگان جهان اسلام و ائمه ی معصوم ما شیعیان درج شده بود. مثلا اسم سلمان فارسی و نام تمامی ائمه ما، حتی نام حضرت مهدی (عج) که به نام محمد درج شده بود وجود داشت نام خلفای اهل تسنن هم بود حتی نام زبیر را هم دیدم. گویا طرح این قاب ها و اسامی از زمان نسبتا دور در این قسمت از مسجد وجود داشته. بعد از بازگشت به کشور و قدری تحقیق دراین مورد این توضیحات را به خاطراتم اضافه گردم:

 در این زمینه دانشمند گرانقدر حضرت آیت‌الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی در کتاب «امامت و مهدویّت»، می‌نویسد:

«از حسن موافقات که دلیل بر امکان حصول تفاهم… بین شیعه و اهل سنّت است، این است که اسامی ائمّه اثنی عشر (علیهم السلام) در کتیبه‌های مسجد مقدّس پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه طیّبه در قسمتی که در زمان ملک سعود بن عبدالعزیز و فیصل تجدید بنا شده، ثبت گردیده است.

و بر حسب آنچه که زمانی در یکی از کتب تاریخی معتبر دیده ام، سابق بر این هم، این اسامی طیّبه در کتیبه‌های مسجد ثبت بوده با این تفاوت که در کتیبه هایی که قبل از تعمیر و تجدید بوده، اسامی ائمه (علیهم السلام) متّصل به هم بود، و در کتیبه‌های فعلی به تفریق و با فاصله در بین اسامی صحابه و ائمّه اربعه (اهل سنّت) نوشته شده و نام (مبارک) حضرت مهدی (علیه السلام) به این عبارت: «محمّد المهدی (رضی الله عنه) »، رو به روی کسی است که از باب مجیدی به صحن مقدّس اول مشرّف می‌شود، در وسط قرار گرفته است».

و در همین رابطه، نویسنده محترم کتاب «دانشمندان عامّه و مهدی موعود» نیز می‌نویسد: «سر سلسله سلاطین حجاز در عصر ما که در تعصّب دینی و غلوّ در تسنّن مشهورند، طبق صلاحدید و به فرمان وی، علمای بزرگ، اسامی خلفای چهارگانه و عشره مبشّره و فقهای اربعه را با حروف طلایی برجسته هرکدام در دایره بزرگی در بلندی دور تا دور بنای جدید مسجد النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) نوشته، و از جمله اسامی دوازده امام، هرکدام با لقب مخصوص به خود همان طور که شیعه معتقد است، نوشته شده است، بدینگونه:

علی المرتضی (رضی الله عنه)، حسن المجتبی (رضی الله عنه)، حسین الشهید (رضی الله عنه)، علی زین العابدین (رضی الله عنه)، محمّد الباقر (رضی الله عنه)، جعفر الصادق (رضی الله عنه)، موسی الکاظم (رضی الله عنه)، علی الرضا (رضی الله عنه)، محمّد التقی (رضی الله عنه)، علی النقی (رضی الله عنه)، حسن العسکری (رضی الله عنه)، محمّد المهدی (رضی الله عنه)

هنوز آفتاب بود که ندای اذان مغرب در مسجد طنین انداز شد. موذن خوش صدا و خوش لحن نبود (شاید هم موذن های ما خیلی زیبا اذان می گویند). توی اذان اهل تسنن خبری از اشهد ان علی ولی الله و همچنین حی علی خیر العمل نیست. شهادت برای ولایت حضرت علی (ع) جز اذان و اقامه ما شیعیان هم نیست گرچه ما با کمال افتخار و به خاطر اینکه شعار اساسی را به همه اعلام و ابلاغ کنیم این شهادت رو در اذان و اقامه ذکر میکنیم . اما اینکه چرا عبارت حی علی خیرالعمل را نمی گویند؟

بهر حال اذان گفته شد و حدود نیم ساعت بعد ومقارن غروب آفتاب برای بار دوم ندای اذان پخش شد. در این اذان  همه عبارات اذان اول فقط یک بار ذکر میکنند و بلافاصله امام جماعت به نماز می ایستد و ظاهرا خبری از اقامه گفتن هم نیست.

اکثر ایرانی ها در قسمتهایی از مسجد که فاقد فرش است در صف نماز می ایستند و بعضی دیگر در قسمتهای مفروشی که بتوانند بر روی سنگ های مسجد سجده کنند جا می گیرند. گرچه طبق فتوای تعدادی از مراجع منجمله آقای مکارم سجده بر فرش های مسجد النبی جایز است.

انصافا صوت و لحن  امام جماعت مسجد النبی زیبا بود.

نماز که تمام شد هیچ تعقیباتی نداشت حتی یک ذکر صلوات! بالافاصله بعد از نمازهای واجب با اعلام مکبر، برای میتهایی که به مسجد می آورند نماز میت خوانده می شود که نماز میت اهل تسنن از نماز میت ما کوتاه تر است و چهار تکبیر دارد .

بعد از اقامه ی نماز عشا بصورت فرادی همراه با آقای حدادی طبق قرار قبلی مقابل درب 26 مسجد منتظر مریم و حاج خانم شدیم و همگی به هتل برگشتیم.

قسمت بسیاز زیادی از فضای غیر مسقف مسجد النبی بوسییله چترهای بسیار بزرگ پارچه ای پوشیده می شود.

بعدا تحقیق کردم تعداد چترهای سایبان مسجد بالغ بر 250 دستگاه می باشدکه نمازگراران را از تابش مستقیم نور خورشید مصون می دارد.مساحت سایه هر چتر حدود 576 متر مربع است و به سیستم هدایت آب باران و روشنایی طبق بالاترین استانداردها ی جهانی مجهز بوده و در مقابل باد و طوفان مقاوم می باشد.این چترها مربع شکل بوده و طول ضلع آن برابر 25.5 متر و وزن هر چتر نیز 40 تن است که در زمانهای لازم به طور خودکار باز و بسته می شود.ارتفاع این چترها یکی در میان متفاوت است که یکی به ارتفاع 14.60 متر وچتر مجاور به ارتفاع 15.30متر است.جنس این چترها از پارچه تفلونی ضد آتش سوزی می باشد که دارای دو لایه است،لایه اصلی به وزن 900 گرم در هر متر مربع و لایه دوم به وزن 360گرم در هرمتر مربع است و همچنین برای این چترها یک قیف جمع آوری آب باران در نظر گرفته شده است.
یکی دیگر از امکانات رفاهی که در مسجد شریف نبوی(ص) جهت آسایش زائران در نظر گرفته شده است پنکه های آب پاش می باشد.تعداد این پنکه ها برابر 436 دستگاه است که برروی 218 ستون محوطه های خارجی مسجد نصب شده است(2 دستگاه برروی هر ستون).این پنکه ها با استفاده از آب سردی که در هوا پخش می کند،باعث کاهش دما و تلطیف هوا می شود .آب مورد نیاز این پنکه ها توسط دو ایستگاه پمپاژآب در پارکینگ وزیرزمین خودرو در مسجد شریف نبوی(ص) تامین می شود البته آبهای مورد نیاز این پنکه ها نخست از ذرات معلق پاکسازی و سپس توسط امواج ماورای بنفش ضد عفونی گردیده و بعد پمپاژ می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۴
مدیر

اولین تشرف به حرم نبوی (ص)

بالاخره وارد مسیری شدم که همه به سمت قبر حضرت رسول (ص) حرکت می کردند دست و پایم رو گم کرده بودم و اشک از چشمانم سرازیر بود باورش برام شخت بود حس مبهمی تمام وجودم را گرفته بود. داشتم به سمت بهترین و برترین مخلوقات خدا قدم برمی داشتم. باورتان می شود بهترین موجودات عالم.

ستونهای این قسمت از مسجد در قسمتهایی بالایی با رنگ سبز مشخص شده اند و حریم مسجدالنبی در زمان پیامبر رو نشان می دهند. من وارد این حریم شدم. جایی که هزاران سال است مشتاقان زیارت حضرت رسول با هزار امید و آرزو قدم به این مکان گذاشته اند. چه مکان پرارزشی مطمنا اینجا محلی است که همه ائمه ی ما (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و خود حضرت رسول و ملائکه مقرب الهی، رفت و آمد داشته و دارند. اینجا جایی است که مولایمان امام زمان (عج) به سمت قبر جدش قدم برمی گزارد. خدای بزرگ تو سپاس سپاس بابت این همه کرم و بخشش و عنایت.

ذکر صلوات و السلام علیک یا رسول الله (ص) بر دهانم جاری بود، و همراه با جمعیت به پیش میرفتم. تابلوهایی که محل محراب و منبر حضرت رسول (ص) را نشان می داد سمت چپم دیده می شد.

خدای من! محراب حضرت رسول (ص). یعنی نقطه اتصال زمین به زمان! یعنی محل سجده ی  اشرف انبیا در پیشگاه خداوند!  چه عظمتی دارد این مسجد و محراب و منبر!

و تابلوی که روی آن حدیثی از آن حضرت نوشته شده بود : ما بَینَ بیتی وَمِنْبَری روضةٌ مِنْ ریاضِ الجنّة

یعنی حضرت نبی اکرم فرموده اند بین منبر و خانه ی من باغی از باغهای بهشت است

با وجود نرده ها و مامورین سعودی، ما که در مسیر تشرف به سمت قبر پیامبر بودیم نمی توانستیم وارد این قسمت از مسجد شویم اما افرادی که توی این قسمت بودند می توانستند وارد مسیر ماشوند.

درحالی که نا خداگاه اشک از چشمانم سرازیر بود متوجه شدم چقد به حجره  و محل دفن پیامبر نزدیک شده ام.

از درست از جایی که حجره شروع می شود یک دیوار کوتاه حدود یکی متری به فاصله یک متری از دیوار حجره کشیده اند و پشت این دیوار کوتاه نظامیان سعودی و وهابیون چفیه قرمز قدم بدون توجه به حرمت مکانی که در آن هستند مشغول  قدم زدن، استراحت، دراز کشیدن و نماز و قرآن خواند هستند.

تا جایی که می شد خودم را به سمت حجره کشاندم و مماس با این دیوار کوتاه حرکت می کردم خوشبختانه جمعیت زیاد نبود و به راحتی میشد کنار این دیوار کوتاه حرکت کرد. بالاخره با حجره رسیدم.

خدای بزرک، من از نظر مکانی فقط چند متر با محبوب ترین مخلوق تو فاصله داشتم. با صدایی بلند تر عبارت صل الله علیک یا رسول الله را تکرار می کردم و از لابلای پنجره ی مشبک جلوی حجره دنبال قبر پیامبر می گشتم شبکه های این پنجره ی مشبک پراز گرد وغبار و پرز فرش بود و با توجه به تاریکی درون حجره چیزی دیده نمی شد تا اینکه دقیقا روبروی یک قسمتی از پنجره قرارگرفتم که سوراخی دایره ای شکل با قطر حدود 20سانتی متر در آن تعبیه شده بود. بالاخره اتفاق افتاد و من خودم با چشمان خودم قبر حضرت رسول اکرم (ص) را زیارت کردم. سلام بر توی ای حضرت رسول سلام بر توی ای پاک ترین انسانها سلام بر تو ای رحمت للعالمین سلام .

 با توجه به حرکت جمعیت و البته تذکر مامورین سعودی نمی شد روبروی حجره توقف کرد و ادامه ی حضور این در لحظات و مکان وصف نشدنی ممکن نبود. از روبروی قبر پپامبر (ص) گذشتم و از دربی که بعدا فهمیدم باب البقیع است از قسمت مسقف مسجد النبی بیرون رفتم. شور و هیجان وصف ناپذیری داشتم به سرعت از اولین دربی که ممکن بود دوباره وارد محوطه ی مسقف مسجد شدم و پدرخانمم را پیدا کردم و ایشان را از همان مسیری که خودم رفتته بودم به زیارت پیامبر (ص) بردم . چه لذتی دارد زیارت حضرت محمد (ص) !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۵۰
مدیر

مسجد النبی (ص)؛  بهشت در روی زمین

خدایا شکرت! بالاخره به مسجد النبی (ص) رسیدم! حال عجیب و غیر قابل توصیفی است. مسجد النبی خیلی بزرگه و از درب 26 تا ورودی برادران به قسمت مسقف مسجد (مانند شبستان مسجد های خودمان)  یکی دو دقیقه راه بود. با اینکه آفتاب با شدت می تابید اما انگار گرمایش اذیت کننده نبود؛ سرعت قدم هایمان تندتر شد و خیلی زود وارد قسمت مسقف مسجد شدیم. لازم به ذکر است که همین قسمت مسقف مسجد هم خیلی بزرگه.

وارد مسجد که شدیم به محض پیدا کردن یه راهرو بدون فرش بطوری که مزاحم عبور ومرور نشوم نماز های ظهر و عصرم را خواندم و بلافاصله به نیابت از همه ی ملتمسین دعا و برای پدر و مادر و سایر نزدیکان نماز خواندم. این سفارش دیگران به دعا و یاد کردن مثل یک بار بزرگ روی دوشم بود و با خودم قرار گذاشته بودم به محض رسیده به مسجد دینم رو نسبت به همه ی ملتمسین دعا ادا کنم. از این کار که فارغ شدم تازه شروع کردم به دیدن اطراف: مسجد و مردم و .... .

متاسفانه به خاطر محدودیت زمان در اصفهان روحانی کاروان حاج آقا ابراهیمی (امام جمعه آبادان) فرصت نکرده بود قسمت های مختلف مسجد رو برامون تشریح کنه و من از وضعیت مسجد خیلی مطلع نبودم. دلم می تپید برای زیارت حضرت رسول (ص). متاسفانه هیچ تابلوی راهنمایی هم (به سبک حرم امام رضا (ع) و یا حتی حرم حضرت معصومه (س)) وجود نداشت که بدونم مدفن حضرت رسول اکرم (ص) کجاست. از جابلند شدم به منظور پیدا کردن مسیر حرکت کردم. قسمتهای مختلف مسجد برای کنترل حرکت مردم و همچنین جداکردن محل نماز خانمها و آقایان با پرده های ضخیم پلاستیکی جدا و مسیر بندی می شد و این مسیر بندی و جدا سازی بسته به زمان نماز و ... تغییر هم می کرد و همین امر کارم را مشکل می کرد. بالاخره مسیر را پیدا کردم . (گرچه روز بعد دیدم پیدا کردن مسیر چقدر آسانه!!!!).

دست و پایم رو گم کرده بودم و اشک از چشمانم سرازیر بود باورش برام شخت بود حس مبهمی تمام وجودم را گرفته بود. داشتم به سمت بهترین و برترین مخلوقات خدا قدم برمی داشتم. باورتان می شود بهترین موجودات عالم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۱
مدیر

اقامت در مدینه

بالاخره در شلوغی و گرمی تیرماه (سه شنبه 92/4/11) اتوبوس ما وارد شهر پیامبر (ص) شد. همه با اشتیاق از پنجره های اتوبوس بیرون را تماشا می کردیم .من نگاهم رو به بلندای ساختمانهای کوتاه بلند دوخته بودم تا شاید گلدسته ای مسجد النبی (ص) را ببینم. بالاخره پس از دقایقی انتظار از لابلای هتل های مرتفع و بلند مرتبه گاهگاهی گلدسته ای مسجد النبی (ص) دیده می شد.

اتوبوس ما پشت سر دو اتوبوس دیگه ی کاروان مقابل هتل هلااندولس (واقع در خیابان ابوذر ) ایستاد. هتل در یکی از اضلاع یه سه راهی واقع شده بود و نزدیک این سه راهی اتوبوسهایی ایستاده بودند که بعدا فهیمدم اینجا محل توقف و یا به قول عربها پارکینک نقل الجماعی (اتوبوس) است و اتوبوسها از اینجا به مقصد مکه و ریاص و دمام مسافر جابجا می کردند.

همه با سرعت و شتاب خاصی از اتوبوسها پیاده شدیم و ساک و کیف به دست وارد لابی هتل شدیم. همانطوری که قبلا توی جلسات توجیهی در اصفهان شنیده بودیم توی لابی هتل دو سری میز و پیشخوان وجود داشت یکی عوامل اجرایی ومدیریت اصلی هتل که طبق معمول مالکان عربستانی و کارکنان مهاجرین سایر کشورهای بودند و  دیگری مربوط به مدیریت ایرانی هتل بود. تعدادی از کارکنان سازمان حج ایران و تعدادی هم از سایر ادارات و مشاغل کشورمان به طور دوره ای به عربستان می آیند و در دو شهر مدینه و مکه (جمعا 50 روز) مسئولیت مدیریت و خدمات رسانی و امور فرهنگی و سایر امور زائران کشورمان رو بعهده می گیرند.

کارکنان غیر ایرانی هتل تقریبا فارسی بلند بودند و در بدو ورود سیم کارتهای کشورعربستان رو به ما پیشنهاد می کردند که تقریبا همه خانواده ها منجمله خود ما  اقدام به خرید این سیم کارت ها کردیم.

هتل ما ظاهرا هفت – هشت طبقه بود و  ما برای رفتن به اتاق هایمان که از قبل و در اصفهان برای هر یک از زائران مشخص شده بود دقایق زیادی رو معطل شدیم. در همین حین اذان ظهر هم به افق مدینه طنین انداز شد.

من مشغول کمک به یکی دو نفر از همسفرها که بدون همراه به این سفر مشرف شده بودند، شده بودم؛ برای خرید سیم کارت و فعال کردن اون و حمل و نقل وسایل شان . در همین حین با سیم کارت عربی به بابا زنگ زدم و رسیدنمان به مدینه رو اطلاع دادم.

پس از استقرار در اتاق ها و قدری استراحت و غسل زیارت و همه ی کاروان طبق قرار قبلی در لابی هتل جمع شدیم. ساعت شده بود پنج عصر (روز سه شنبه 92/4/11). استراحت و مهیا شدن همه، برای رفتن به مسجد النبی خیلی طول کشید. دلم می خواست خودم زودتر و تنهایی برم اما نشد واقعا خسته بودم.

همه کاروان و مدیر و معاون و روحانی کاروان به سمت مسجد النبی حرکت کردیم. حال عجیبی داشتم و در حالیکه حواسم به همسرم و پدرو مادرشون و خانم باباعلیان هم بود مشتاقانه به سمت مسجد النبی گام بر میداشتم. شش – هفت دقیقه بعد و پس از پیاده روی از بین هتل های زیاد  و بزرگ از درب 26 مسجد النبی (واقع در روبروی بین الحرمین) وارد مسجد النبی (ص) شدیم. پیش رویمان در سمت چپ قبرستان بقیع و در سمت راست مسجد النبی. الحمدلله رب العالمین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۵۳
مدیر

به سوی مدینه

حدود ساعت 5 به وقت عربستان و بعد از اداء نماز صبح اتوبوسهایی که قرار بود ما را به مدینه برسانند حاضر بودند. هنگام اقامه ی نماز صبح توی فرودگاه جده بعضی از افراد روی فرش سجده می کردند، حاج آقا ابراهیمی (امام جمعه وقت آبادان) که روحانی کاروان بود به این مطلب اعتراض داشت و معتقد بود توی فرودگاه جده تقیه معنی ندارد. درست هم می گفت چون توی نماز خانه هایی که در محوطه بیرونی فرودگاه بود و فقط ما داشتیم نماز می خواندیم تقیه برای چی؟

آقای حاج عباس پوریان زاده مدیر کاروان، توی اصفهان و در جلسات توجیهی گفته بود که به شیشه ی جلوی هر یک از اتوبوسها یک کاغذ رنگی آبی یا قرمز و یا زرد می چسباند و ما دقیقا می دانستیم که باید کدام یک از سه اتوبوسی را که مخصوص کاروان ما بود سوار شویم. اتوبوس ما کاغذ رنگی آبی داشت!  اتوبوسها اکثرا چینی و کره ای بودند و راننده ها هم از مهاجران کشور های دیگه (هند و پاکستان و فیلیپین و ...). اتوبوسها پشت سرهم از فرودگاه خارج شدند و ما رو به سمت مدینه می بردند. السلام علیک یا رسول الله (ص) وعلی بنتک فاطمه الزهرا (س) و علی اولادک الطیبین الطاهرین (ع). السلام علیک یا خدیجه الکبری (س)!

 حدود نیم ساعت بعد سپیده صبح کاملا دمیده بود و اطراف جاده بدون نور چراغ ها دیده می شد. من که توی 24ساعت گذشته فقط حدود نیم ساعتی توی هواپیما خوابیده بودم برعکس خیلی از همسفری ها خوابم نمی برد. دلم می خواست بنویسم (و داشتم همین مطالب را می نوشتم)

متشکرم خدای مهربان، متشکرم حضرت رسول (ص)، متشکرم حضرت فاطمه (س) و متشکرم ائمه بقیع (ع). می دانم که این لطف بیکران شما بود که مرا به این سرزمین رسانده و این واقعا یک نعمت و لطف غیر قابل تصور از جانب شما بود. کاش بتوانم رو سفید از این سفر معنوی و امتحال بزرگ بیرون بیایم. راستش هنوز نمی دانم که قصد شما از این دعوت چی بوده اما میدانم که روزهای فوق العاده ای رو پیش رو دارم.

همسرم و پدر و مادر همسرم خواب هستن و البته بسیار خسته!

توی همین نیم ساعتی که توی راه بودیم متوجه شدم اینجا مصرف برق براشون عادی و یه جورایی خارج از حد تصور ماست. به نظرمن که مصرفشون خیلی زیاده!  نمی دونم چرا یک مرتبه یاد عراق افتادم. به نظرم خیلی چیزهاشون (مثلا خودشون، طبیعت و محیط و حتی همین شیوه ی مصرف برقشون) شبیه عراق است. الان ساعت 5:40 است و من بیرون را تماشا می کنم. خودروهای شیک و غالبا آمریکایی و بعضا ژاپنی و کره ای توی اتوبان دیده می شوند و کامیون های جفت محور.

ساعت 7:30 از خواب بیدار شدم اتوبوس روبروی یک ایستگاه بین راهی که مخصوص زائرین ایرانی بود ایستاده بود نمی دونم کی خوابم برده بود.

از اتوبوس پیاده شدیم و بعد از اینکه آبی به صورت زدیم وارد سالن بزرگی شدیم که میز و صندلی های ردیفی در آن چیده شده بود و بساط صبحانه آماده! (نان و پنیر و تخم مرغ و کره و چای و ..). نوشته های روی دیوار فارسی بود و همین امر احسا خاصی به انسان منتقل می کرد. مدیریت محل دست ایرانی ها بود اما خدمت گزارانش مهاجران کشورهای دیگه بودن.

بعد از صرف صبحانه دوباره به سمت مدینه حرکت کردیم. الان ساعت 8:08 است و دقیقا از روبروی تابلو ای رد شدیم که مسافت مانده تا مدینه را 188 کیلومتر نشان می داد. حالا آفتاب همه جا را فرا گرفته ، گاه گاهی کشتزار های کوچکی دیده می شود و البته روستا هایی کوچکتر. وجود ساختمانهای متروکه به شکل یک اتاق تک، هم برایم جالب بود اونهم وسط بیابان! نمی دونم برای چی بودن! بین دو لاین اتوبان هم فنس کشیده اند.

اتوبوس با سرعت به سمت مدینه حرکت می کرد و حالا دیگه اکثر همسفرهای ما بیدار بودند. آقای دکتر جعفری (معاون کاروان) توی اتوبوس ما حضور داره و به نوعی سرپرست ماست. ساعت 10:15 بود که آقای دکتر جعفری مناره ها و دیوار های بلند مسجد شجره را که در فاصله ی نسبتا نزدیکی از کنار اتوبان واقع  شده بود به ما نشان داد. مسجد شجره بیرون شهر مدینه قرار داشته اما حالا دیگه ساختمانهای اطراف اتوبان این محل را تقریبا به مدینه متصل کرده است.

مدینه نزدیک است و قلب های با شدت بیشتری می تپند!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۶
مدیر

فرودگاه جده

فکر کنم ساعت از 24 رد شده بود که هواپیمای پوئینگ 747 هواپیمائی ایران به از باند فرودگاه اصفهان به مقصد جده بلند شد.

هواپیمای بزرگیه و حدود 600- الی 700 مسافر داشت که همگی در قالب سه تا کاروان حج بودند. بارها شنیده ام که توی کشورهای دیگه موقعی که خلبان با موقیت این غول بزرگ آهنی رو به پرواز در می آورد و فرود می آید مسافرین برای خلبان کف می زنند. (ما – مسافرین – که اینکار را نکردیم گرچه خلبان به خوبی وظیفه اش را انجام داد!).

هواپیما اوج می گرفت و از زمین دورتر می شد و ما از همه چیزهای زمینی داشتیم دور و دورتر می شدیم. کاش می شد که به معنی واقعی و تمام وجود از تمام دل مشغولی های زمین جدا بشیم و با یک روح و جسم آماده به سفر حج برویم. سخته و برای آنهایی که دل مشغولی های بیشتری روی زمین دارند سختر!

هواپیما با سرعت به سمت جده پیش می رفت و برایش اصلا مهم نبود که ما آماده ی این سفر هستیم یا نه ؟

بعد از حدود دو و نیم ساعت پرواز به فرودگاه جده رسیدیم . اما هنوز تا مدینه و مکه  راه زیادی مانده بود. (چون اول باید برویم مدینه و بعد مکه، وگرنه فاصله جده تا مکه حدود 80 کیلومتر است ).

وقتی که ا ز هواپیما پیاده شدم هورم گرما و شرجی هوا خیلی زیاد و البته ناگهانی بود، از توی هواپیمای خنک یکمرتبه وارد یک شهر بندری نزدیک خط استوا آنهم توی تیرماه ، شدیم.تازه ساعت 2.5بامداد بود. روز و ظهر چه هوایی باید داشته باشه. فاصله کوتاه باند تا سالن فرودگاه رو با اتوبوس رفتیم. توی سالن هوا فوق العاده بود.

بعد از دو ساعت معطلی، گیت پذیرش باز شد و همه به سلامت از گیت رد شدیم!! و از سالن که خارج شدیم دوباره رسیدیم به همون هوای گرم و شرجی. گرچه بخش بسیار بزرگی از فرودگاه با چترهای متحرک خیلی بزرگ پوشیده شده بود تا از گزند آفتاب روزهای گرم جده در اما بماند ام بازهم هوا گرم وشرجی بود اونهم سحرو سپیده دم! اگر نبود شوق زیارت ، نمی دونم می شد اون گرما را تحمل کرد یا نه!

فرودگاه جده

نکات قابل توجه توی فرودگاه جده:

1- فرودگاه بین المللی جده واقعا بین المللی است و مسافرین مسلمان از هر کشور و منطقه و هر رنگی کم کم دیده می شوند ولی تعدادشون توی هر  دسته و کاروان از ایرانی ها خیلی کمتره

 
2- بعضی ازفرقه های اهل تسنن که ظاهرا از کشور های عربی نبودند با لباس احرام توی فرودگاه دیده می شدند گویا آنها طبق آیین خود هنگام خروج از منزل و در کشور خود محرم میشوند.


3- تمام نیروهای خدماتی خارجی بودن (عرب نبودند، بنگلادشی و هندی و پاکستانی و این جور کشورها) .

4- همه نیروی های امنیتی و فرودگاهی از خود کشور عربستان و بسیار جوان بودند.

5- و آخر اینکه من به مامور گیت که سلام کردم جواب نداد!! رفتارشون با ما ایرانی ها بد نبود ولی خوب هم نبود! شاید بخاطر توضیحاتی که قبلا در این مورد شنیده بودم انتظار رفتار بدتری داشتم!!

بعد از حدود یک ساعت معطلی این بار توی هوای گرم و بعداز اداء نماز صبح بالاخره اتوبوس ها رسیدند و همگی برای عزیمت به سمت حرم رسول الله صلی الله علی و اله و سلم سوار اتوبوسها شدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۷
مدیر